۱۳۹۵ آبان ۱۱, سه‌شنبه

برهان نمای اختفای الهی یا ناباوری





  ویکی‌پدیا: برهان اختفای الهی که به نام برهان ناباوری نیز خوانده شده است؛ یکی از مجموعه براهین شهودی اثبات عدم وجود خداست. ج. ال. شلنبرگ و فردریک نیچه از دیگر مدافعان برهان بوده‌اند. تقریرهایی از این برهان اقامه شده‌اند که سعی دارند نشان دهند پنهان بودن خدا با نیک بودن، علیم بودن و قدیر بودن خدا در تناقض است. در حقیقت برهان را به یک مسئله اخلاقی تبدیل می‌کنند. در این حالت به برهان پنهانی الهی برهان ناباوری می‌گویند.تقریر قیاسی برهان ناباوری به این شرح است:اگر خدا خیر محض باشد، وقتی که می‌داند طالبان صادق او برای یافتن وی و درک حضور او به چه رنج جانکاهی گرفتارند، خویشتن را به نحو بدون ابهامی آشکار می‌کند، خصوصاً وقتی که می‌داند این اختفا زیانهای جبران ناپذیری برای آن طالبان به بار می‌آورد. (توجه داشته باشید که در اینجا چون خدا عالم مطلق است از این وضعیت آگاه است، و چون قادر مطلق است، می‌تواند خویشتن را بدون هیچ ابهامی آشکار کند) خداوند بر طالبان صادق خود به نحو بدون ابهامی آشکار نیست. (پدیده اختفای الهی) بنابراین، خداوند خیر محض نیست.بنابراین، خدا وجود ندارد.


نقد و بررسی

  اشتباه اصلی این برهان نما، در جایی است که مدعی می شود: «خداوند بر طالبان صادق خود به نحو بدون ابهامی آشکار نیست»:


1. خدا خود را به صورت آشکار به همه نشان داده است، فقط چشم واقعبين مي خواهد که ببيند و کافر نشود. پی بردن به وجود خدا حتی محتاج برهان نیست، بلکه امری بدیهی است. به همين خاطر خدا در قرآن براي اثبات اصل وجود خودش دليلی عقلی نمی آورد. برای اثبات صفات خدا البته دلیل اقامه می کند، ولي براي اصل وجود خدا دليلی نمی آورد، زیرا واضحترين وجود، وجود خدا است و اتفاقاً ديگر موجودات برای شناخته شدنشان، نياز به شناخت خدا دارند؛ زیرا خدا اصل واقعيت است، بنابراين هر امری که واقعیت دارد، در حقيقت به خاطر نسبتی است که با خدا دارد. بداهت آشکار و بديهی ترين بديهيات، خدا است و اين در کتب فلسفی و عرفانی، با دلیل و برهان ذکر شده است. به زبان خیلی ساده: خدا وجود حقیقی است، آیا کسی می تواند بگوید: «وجود نیست» یا «وجود، وجود ندارد»؟ آیا انکار وجود، انکار بدیهیات نیست؟ اما آیا ممکن است از هفت ميليارد انسان، يک ميليارد نفرشان بديهی ترين بديهيات را انکار کنند؟ آن کسانی که انکار می کنند، خدا را چيزی می دانند و تصور می کنند مانند ديگر موجودات و در سطح آنها، به همين خاطر، وقتی چنين چيزی را نمي بینند، مي گویند: «پس خدا نيست» ولی اگر بفهمند که خدا اصل واقعيت و هستی است و اگر ما هستی داريم از آنجائي که مال خود ما نيست، از اصل واقعيت گرفته ايم و اصل واقعيت و هستی را نمی شود انکار کرد، زیرا انکارش به قبولش می انجامد، نمي توانند خدا را انکار کنند، يعني اصلا قابل انکار نيست. اگر کسي واقعيت را انکار کند چه می گوید؟ می گوید واقعيت نيست، همين که می گوید نيست، يعنی چيزی به نام هستي و بودن را قبول کرده است و می گويد اصل واقعيت، اين هستي را ندارد؛ يعنی وقتی می گويد اصل واقعيت واقعيت ندارد، اين يعنی قبول واقعيت؛ يعنی وقتی می گوید خدا نيست ابتدا وجودش رو قبول کرده است، و بعد گفته نيست، ولي با بيانی که عرض شد. گذشته از بدیهی بودن خدا، عقل انسان برای پی بردن به وجود خدا دلایل بسیار آشکاری را می یابد، که از طریق این براهین نیز، می تواند بدون هیچ ابهامی به وجود خدا پی ببرد.



2. منظور طرفداران این برهان نما، از آشکار شدن بدون ابهام چیست؟

  اگر منظورشان این است که خدا را با چشمشان ببینند و تجربه ای مادی از او داشته باشند، این امر ممکن نیست، زیرا خدا قابل ديده شدن با چشم سر نیست و انسان قادر به ديدن خدا نمی باشد، زیرا خدا غیرمادی و مجرد است، و موجود مجرد قابل تجربه شدن از طریق حواس مادی نیست؛ لازم به ذکر است که قدرت خدا بر امور ممکن تعلق می گیرد، و لذا از آنجا که دیدن خدا با چشم سر و حس کردن او با حواس مادی محال است، قادر بودن خدا باعث نمی شود که بتواند خودش را به چشمها و حواس مادی ما نشان بدهد. ظهور حسی برای خداوند بی معنا و غیر ممکن است. ولی به جنبه های دیگر، ظهور دارد: «عقلی»، «شهودی» و «حسی به وسیلۀ آیات و نشانه هایش»، ولی مشکل در مخاطب است که نمی خواهد ببیند، یا شرایط دیدن و ادراک را فراهم نکرده است. کسی که چشمانش را بسته است، نمی تواند ایراد به گل بگیرد که چرا برای من ظاهر نمی شوی، باید به خودش ایراد بگیرد که چرا چشمانت را بسته ای. ولی برای کسی که این مشکل را ندارد و مقدمات ادراک را فراهم و موانع را از بین برده است، ظهور در اوج خودش قرار دارد.

   اما اگر منظورشان این است که انسان در وجود داشتن خدا، دچار هیچ شک و شبهه ای نشود و یکسره به وجود خدا پی ببرد، اولاً در آن صورت ایمان داشتن انسان، ارزش چندانی ندارد، ایمان زمانی ارزشمند است که با تلاش و تأمل و دقت و بررسی حاصل شود. ثانیاً ظاهر شدن، اگر حتی به صورت حسی هم باشد، به کسی که نخواهد درک کند، و با شک و شبهه و وسواس فکری و شکاکیت برخورد می کند، هیچ کمکی نمی تواند بکند.

  البته این ادعا نیز که «طالبان صادق او برای یافتن وی و درک حضور او به چه رنج جانکاهی گرفتارند» نیز ادعایی بی اساس است، زیرا اکثر انسانها آنقدر وجود خدا را بدیهی می یابند که در آن کوچکترین شکی نمی کنند و افراد اهل تحقیق نیز، از تلاش برای یافتن و درک حضور خدا، لذت می برند، و اینطور نیست که دچار رنج جانکاه شوند.



3. اینجا این سؤال پیش می آید که آیا آشکار نشدن خدا به صورت حسی که با چشم دیده بشود یا عقل نتواند در وجودش هیچ شک و شبهه ای کند، باعث جهنمی شدن برخی افراد نمی شود؟ پاسخ این است: خیر، تنها کسانی به جهنم خواهند رفت که از روی علم و آگاهی و عناد و لجاجت خدا را انکار کنند و یا کسانی که در شناختن خدا تنبلی کرده باشند و اینکه به خدا نرسیده اند تقصیر خودشان باشد، و گرنه کسانی که واقعاً به خاطر عدم دسترسی، و نه دشمنی و لجاجت، خدا را باور نداشته باشند مشمول عفو الهی خواهند شد. پس اساساً این گزاره که این اختفای مورد ادعای بیخدایان که البته ادعایی باطل نیز هست، زیانهای جبران ناپذیری برای آن طالبان به بار می‌آورد، خلاف واقع است.

مطلب مرتبط: خداسنج یوگاد 




۲ نظر:

سپیده گفت...

سلام، واقعا از خواندنش لذت بردم. دوباره و دوباره خواندم:)ممنون

یاسر گفت...

سلام بر شما سرکار سپیده گرامی. از لطف شما نسبت به مطلبم متشکرم. خوشحالم که مورد توجهتون قرار گرفته.